شهرآرانیوز - ناصر غضنفری در یکی از آخرین مصاحبههای مرحوم معتمدنژاد درباره «موانع توسعه مطبوعات غیردولتی در ایران پس از انقلاب اسلامی»، در سال ۹۰ با او گفتگو کرده است. او در این گفتگو در کنار تاریخچه ورود مطبوعات به ایران، از موانع توسعه روزنامه نگاری در ایران صحبت کرده بود. به طبع به دلیل حجم زیاد مصاحبه، بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید.
برای بررسی این دوره از مطبوعات (پس از انقلاب اسلامی)، بایست تاریخ تأسیس و اداره مطبوعات را از ابتدا تا زمان انقلاب بررسی کرد چرا که ریشههای وضع کنونی مطبوعات در ۲ قرن گذشته مستتر است و بدون بررسی آنها نمیتوان ارزیابی درستی از وضع موجود داشت.
درباره تأسیس مطبوعات باید بگویم ما نسبت به کشورهای غربی در حالت برزخ قرار داریم، به این معنی که ما ۲۰۰ سال بعد از این کشورها شروع به انتشار نشریه کردیم، یعنی وقتی که آنها ۲ مرحله از حیات خود را پشت سر گذاشته و وارد دوران سوم شده بودند.
همان طور که میدانیم، مطبوعات در غرب هم مانند ایران در دوران حکومتهای استبدادی ایجاد شدند. در انگلستان، روزنامهها از سال ۱۶۲۱ میلادی به این سو به طور مرتب منتشر شدند، اما، چون نظام استبدادی در آنجا برقرار بود، مطبوعات با کسب اجازه از دولت منتشر میشدند و تحت سانسور بسیار شدیدی بودند.
از سال ۱۶۴۰ به بعد اما، بر اثر کوششهای جان میلتون و نگارش کتاب کوچکی درباره آزادی چاپ و کتاب که آزادی مطبوعات نیز از آن استباط میشد، آزادی مطبوعات دچار تحول شد.
*پس از انقلاب مشروطیت انگلستان و در دهه ۱۶۸۰، مجلس عوام این کشور حاضر نشد قوانین قبلی مبنی بر «لزوم کسب اجازه قبلی از دولت و سانسور محتوا» را تغییر دهد، اما با ممارستهای صورت گرفته از سوی آزادی خواهان، سرانجام در سال ۱۶۹۴ مجلس عوام لزوم کسب مجوز از سوی دولت برای انتشار مطبوعات را ملغی اعلام کرد و مطبوعات جانی تازه گرفتند. البته بعد از حذف قانون ضرورت کسب مجوز در انگلستان، مجلس عوام هنوز به مطبوعات اجازه نمیداد تا مذاکرات این مجلس را منتشر کنند، اما به تدریج این اجازه هم میسر و گام دیگری در راه آزادی مطبوعات برداشته شد.
سپس «ضرورت حضور هیئت منصفه در محاکم مطبوعاتی» پذیرفته و آزادی مطبوعات باز هم کاملتر شد. هرچند در طول قرون ۱۸ و ۱۹ دولتهای مختلف این کشور برای انتشار روزنامهها مالیات وضع کردند که به «مالیات بر دانش» مشهور شد، سرانجام بعد از مبارزات طولانی بین آزادی خواهان و حکومت در دهه ۱۸۶۰ میلادی مطبوعات این کشور به آزادی کامل رسیدند. یعنی مطبوعات تا آن موقع ۳ دوره را گذرانده بودند. دوره اول که در طی آن مطبوعات استبدادی شکل گرفتند که بر اثر انقلابهای صورت گرفته در فرانسه و انگلستان از بین رفته و جای خود را به مطبوعات «عقیدتی مسلکی» داد.
اما این مطبوعات هم با روی کار آمدن ناپلئون به ناچار بسته شد و این وضعیت تا ۹۲ سال بعد از انقلاب فرانسه، یعنی تا سال ۱۸۸۱، طول کشید. در سال ۱۸۸۱ سرانجام فرانسه نخستین قانون مطبوعات خود را تصویب کرد که مبنای کار نخستین قانون مطبوعات ایران نیز شد که در دوره مشروطیت تصویب شد. در این قانون، مطبوعات میتوانستند بدون کسب اجازه و تنها با ارسال اعلام نامه به وزارت کشور، منتشر شوند. در فاصله سالهای ۱۸۳۰ در آمریکا، انگلیس، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی، روزنامههای عقیدتی مسلکی به مرور کم اهمیت و روزنامههای خبری جای آنها را پر کردند چرا که آگهیها وارد مطبوعات شده و با گرفتن آگهی، مطبوعات تجاری متولد شدند که این وضعیت تا امروز نیز ادامه دارد. با این تفاصیل، حدود ۳۲۰ سال از لغو ضرورت کسب مجوز برای انتشار مطبوعات در انگلستان میگذرد، ولی ما هم چنان پس از ۲ سده از راه اندازی مطبوعات در کشورمان، هنوز این مانع را پیش رو داریم.
در دهه ۱۸۳۰ ما نیز صاحب نخستین مطبوعات خود در خارج از کشور شدیم. میرزا صالح شیرازی با این تصور که باید صاحب رکن چهارم دموکراسی شویم، ما را با مطبوعات آشنا کرد، در حالی که غرب وارد مرحله سوم مطبوعاتی خود شده بود. اگر سرمقالههای نشریه میرزا صالح شیرازی را مطالعه فرمایید، در آن مدام از ضرورت آگاهی دادن و آزادی مردم صحبت میکند.
با مداقه در مسیر روزنامه نگاری در ایران میتوان یک شیفتگی نسبت به تجددخواهی را مشاهده کرد که شاید بشود نام آن را «سراب تجددخواهی در وادی استبدادی استعماری» نامید. این وضعیت تا پایان دوره پهلوی ادامه داشته که شاید بشود آثار آن را در مطبوعات امروز هم دید.
از راه اندازی «کاغذ اخبار» میرزا صالح تا انقلاب مشروطیت، یعنی چیزی در حدود ۸۰ سال، مطبوعات ما به طور مدام با استبداد درگیر بوده و مطبوعات مستقلی نداشته ایم. همین مسئله لطمه شدیدی به مطبوعات ما وارد کرد که آثار آن تا امروز ادامه دارد. اصلا یکی از علل مهم عدم توسعه مطبوعات مستقل و آزاد در ایران، استبداد سیاسی دوره قاجار و پهلوی است. طی آن سال ها، فقط مطبوعات استبدادی در کشور وجود داشتند در حالی که این حد از استبداد در کشورهایی مانند مصر و ترکیه آن قدر شدید نبود.
به طور مثال مصریها ۳ دهه قبل از ما صاحب قانون مطبوعات شدند و نخستین قانون مطبوعات ترکیه هم در سال ۱۸۷۶ به تصویب رسیده بود. اگرچه قوانین مطبوعاتی این کشورها استبدادی و دست دولت برای مداخله در مطبوعات باز بود، ولی نشانههایی از آزادی هم در آن وجود داشت. در مصر فشار دولت بر مطبوعات لااقل از ایران آن زمان کمتر بود و در سال ۱۸۷۵ روزنامه الاهرام منتشر میشود، یعنی حدود ۵۰ سال قبل از انتشار روزنامه اطلاعات. تیراژ روزنامههای مصر و ترکیه هم نسبت به ایران چه در زمان پهلوی و چه در دوره قاجار بیشتر بوده که خود نشانهای از آزادی بیشتر در این کشورها بوده است.
ترکیه و مصر را از آن جهت مثال زدم که تشابهات اقتصادی، فرهنگی و جمعیتی زیادی با ایران داشته و دارند و میتوان ما را با آنها قیاس کرد.
اما در میان موانع عدم توسعه مطبوعات مستقل در ایران، عامل مهم همین نظامهای استبدادی است. ما در دوره مشروطیت به طرف آزادی گام برداشتیم و نخستین قانون مطبوعات که با اقتباس از قانون ۱۸۸۱ مطبوعات فرانسه نوشته شد ضرورت کسب اجازه پیشین از دولت برای انتشار مطبوعات را از بین برد، اما در عمل اتفاق دیگری افتاد. در حالی که طبق آن قانون، برای انتشار مطبوعه باید به ارسال یک اعلام نامه به اداره انطباعات اکتفا میشد که نشد و این اداره رویه سابق را ادامه داده و باز هم برای انتشار نشریات مجوز صادر میکرد که نمونههای تاریخی آن هم وجود دارد؛ بنابراین قانون اول مطبوعات اجرا نشد و دستاورد اصلی آن که همان لغو مجوز بود از دست رفت. از آن موقع تا به حال که ۹۲ سال میگذرد، باز هم قانون لزوم کسب مجوز برای انتشار مطبوعات به قوت خود باقی است.
اما برای نخستین بار قوام السلطنه در سال ۱۳۲۱در دومین قانون مطبوعات کشور ضرورت کسب مجوز را گنجاند. در قانون سوم هم که در ۱۵ بهمن ۱۳۳۱ توسط دولت دکتر مصدق وضع شد، این ضروت از بین نرفت. اما با حسن نیت و حسن ظنی که شخص دکتر مصدق نسبت به مطبوعات داشت، این قانون مانع چندانی بر سر راه آزادی مطبوعات محسوب نمیشد و دولت ایشان دست مطبوعات را باز گذاشته بود. اما متأسفانه دولت مصدق به خاطر عمر کوتاهش، نتوانست قانون مزبور را اصلاح کند. بعد از کودتای ۱۳۳۲ هم که به سقوط دکتر مصدق انجامید و منجر به اصلاحاتی در قانون مطبوعات شد، باز لزوم کسب مجوز تأیید شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مرداد ۱۳۵۸ با توجه به حسن نیتی که دولت موقت نسبت به دولت مصدق داشت، به تبعیت از قانون ایشان، باز هم ضرورت کسب اجازه در قانون مطبوعات باقی ماند. در آن دوره عدهای از اساتید دانشگاه و روزنامه نگاران از جمله خود من با انتشار مقالاتی در مطبوعات اصرار کردیم تا دولت این بند را ملغی کرده و انتشار مطبوعات دیگر نیاز به کسب مجوز نداشته باشد، ولی متأسفانه چنین اتفاقی نیفتاد.
مانع بعدی اقتصادی است. ایران زمانی صاحب نخستین روزنامههای خود شد که وضع اقتصادی درستی نداشت. در دهه سوم قرن ۱۸ که مطبوعات غرب آزادی خود را بازیافته و در حال پیشرفت بودند، سلطنت صفویه سقوط کرده و ما دچار خلأ قدرت شده بودیم. تشدید استبداد و جنگهای مختلف با حکومت عثمانی، اقتصاد کشور را ضعیف و رنجور ساخته بود. پس از سقوط نادرشاه افشار هم که ایران اصلا تا ۴۰ سال فاقد حکومت مرکزی بود. نبود حکومت مرکزی وضع اقتصادی کشور را بسیار آشفته کرده بود. مجموع این معضلات باعث شده بود که در ایران برخلاف کشورهای غربی، یک طبقه متوسط شکل نگیرد. ۱۰۰ سال از سقوط صفویه گذشته بود که تازه ما صاحب چاپخانه و روزنامه شدیم، ولی وضع معیشت مردم هنوز به حدی نرسیده بود که قدرت خرید مطبوعات و کتاب را داشته باشند.
۹۵ درصد کشور سواد نداشتند. باسوادها هم از خواندن میترسیدند. علاوه بر این، جو سانسور و اختناق باعث شده بود همان عده معدودی که سواد داشتند نیز علاقهای به خواندن روزنامهها نداشته باشند چرا که از عواقبش میترسیدند. *عامل بعدی، اما خود مطبوعات بودند. در دوران مشروطیت همکاران مطبوعات فرزندان دولت بودند که اغلب شغل دومشان کار مطبوعاتی بود. در دوران مشروطه آن قدر فشار سیاسی بر مطبوعات زیاد بود که امکان ادامه انتشار از آنها سلب میشد. برای همین، روزنامه نگاری یک شغل متزلزل بود. همین باعث شده بود روزنامه نگاری به عنوان یک شغل و حرفه مستقل امکان ابراز وجود پیدا نکند و نتواند تشکل صنفی لازم و مقرارت شغلی مربوط به حرفه خود را تدوین کند.